عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394
بازدید : 1041
نویسنده : fariba

به نام خدا

از مدیر جدید تقدیم به مدیر سابق وبلاگ

پسر قد بلندو دختر جنگجو

داستان از این جا شروع میشود که پسر قد بلند در خانواده ثروتمندی متولد شد و مادرش نیز در زمان تولد از دنیا رفت پدر او یک تاجر ثروتمند بود

 

پدر او خیلی خیلی پسر خود را دوست داشت و تمام سعی خود را میکرد که پسرش در رفاه و اسایش باشد وهیچ وقت سختی  و مشکلات را لمس نکند زیرا که او

 

دررنج و فقر وتنگدستی رشد کرده بود و به اینجا رسیده  بود یعنی تبدیل شدن به یک تاجر موفق

 

در خانه بزرگ انها که نزدیک جنگل هم بود پسر قد بلند داستان ما خدمتکارهای زیادی کار میکردند به دستور پدرش اجازه دست به سیاه و سفید را به او

 

نمیدادند سالها گذشت وجان 20 سال سن داشت

 

اما به دلیل ترحم بی از اندازه اطرافیانش به یک ادم بی مصرف و کم رو و خجالتی تبدیل شده بود

او دیگر خسته شده بود وبا دیدن زندگی ازاد هم سالان خود بیشتر ناراحت میشد بالاخره او تصمیم گرفت در زندگی خود کمی تغییرایجاد کند ابتدا تصمیم گرفت

 

توامندیهای جسمی خود را بهبود بخشد با استخدام یک استاد هنر های رزمی زیرا او با وجود این زندگی به دلیل تنبلی و کمبود انگیزه برای انجام کارهای

فیزیکی بسیار لاغر شده  بود

8ماه از تمریناتش گذشت گرچند که او پیشرفت خوبی کرده بود اما او دیگر خسته شده بود و هیچ انگیزه ای برای ادامه کار نداشت  پس تمرینات خودش را ادامه نداد

چند مدتی هم به پدرش در کارهای تجاری کمک کرد ولی چندان در ان موفق نبود

جان دیگر اعتماد بنفسی برای انجام کاری خاص که بتواند به درستی انجامش دهد نداشت پس فقط روز ها یش را با خوشگذرانی سپری می کرد

 

 

پدرش بعد از این همه وقت تصمیم گرفت دوباره ازدواج کند نامادری او یک دختر از شوهر قبلی خود که هم سن و سال  نقش اصلی داستان ما داشت یعنی جان

شب مراسم ازدواج بود و خویشاوندان زیادی برای مراسم دعوت شده بودند و پسر داستان ما خیلی خجالتی بود بنابراین با دیدن جمعیت فشار روحی زیادی را باید تحمل میکرد 

دختر نامادری او به جان گفت: بریم با  هم قدم بزنیم بیرون از خونه توی جنگل  باهم حرف بزنیم 

جان گفت: البته خیلی خوبه (چون از میان جمعیت میامد بیرون) 

 

دختره گفت :با لحنی متفاوت من یه چیزایی بهت بگم برادرجون تو خیلی خجالتی و ترسو و بزدلی  و اینو بدون جای تو دیگه تو این خونه نیست من از این ادما حالم بهم میخوره پس از جلو چشم من دور شو بعد  یک لبخند تلخ زد و سریع رفت توی خونه

پسر قد بلند که تا حالا اینقدر تحقیر نشده بود  خیلی ناراحت شد و گریه کرد و به بیچارگی و ناتوانی خودش فکر میکرد که یک نفر از راه نرسیده چطور بخودش جرئت میدهد که اینگونه تحقیرش کند  و دعا کرد و گفت:  خدای من

 

منو نجات بده کمکم کن بر ترس و اضطراب بی موردم غلبه کنم خواهش میکنم راهی جلوی پایم بگذار (خداوند برای  موفقیت او در زندگی  مشکلاتی را پیش روی او قرار  می دهد که با حل انها رشد کند)وقتی که به

 

 

خودش امد دید که وسط جنگل امده ان هم در تاریکی  به اطرافش نگاه کرد تا امد به خودش بجنب برگردد به طرف خانه اش با یک خرسه گرسنه و بزرگ

 

مواجه شد و گفت:   خدای من  کمک کن این چراهیه من از مرگ به وسیله این خرس میترسم در این لحظه هیچ چیز برایش مهم نبود به جز نجات دادن جانش

 

منبع:mystory20.loxblog.com

 

 



:: برچسب‌ها: داستان+ بی نظیر+ دختر+ جنگجو +پسر+ قد ب+لند ,
تاریخ : جمعه 11 مرداد 1392
بازدید : 1420
نویسنده : fariba

نیم کیلو باش ولی مرد باش...!

  تصاویر دیدنی و طنز,تصاویر طنز



:: موضوعات مرتبط: فقط محض خنده!! , ,
:: برچسب‌ها: مردباش , ,
تاریخ : یک شنبه 9 تير 1392
بازدید : 1338
نویسنده : fariba

تاریخ : چهار شنبه 29 خرداد 1392
بازدید : 1335
نویسنده : fariba

سلام بچه ها خوبین خوشین؟سلامتین؟دماغا چاقه؟!شقایق و مینا چطورن؟سجاد جون چطور؟راستی هنگامه جون که این

همه زحمت کشیده و نظر داده چطوره؟!سپیده جون خوبه؟!عاشق همتونم دوستا ی خوبم!!!واااای دلم برای همتون تنگ شدهههههههههههه!!!

خب دیگه بالاخره از شر امتحانا خلاصصصص شدم آخخخخ جوون!!!امتحانام خوب بود ولی عالی نبود!!!به هر حال من

تلاشمو کردم !!!!راستی راستی صعود تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی تبریک تبریک تبریک!!!!!دست دست دست

دست!جیغ جیغ جیغ جیغ!!!!!!هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!!!!!!!!من که زیادی هیجان زده ام  تا فوتبال تموم شد هزار

بار مردم وزنده شدم!!!!!ایول به فوتبالیستامووووووووووووووون  واقعا گل کاشتن دست همشون درد نکنه واقعا که ترکوندن!!!

 رو همه کره  ای ها  رو کم کردن دل منو خنک کردن!!!!!زنده باد ایرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان!!!!!



:: برچسب‌ها: جام جهانی , ایران , سلام بچه ها! ,
تاریخ : سه شنبه 3 ارديبهشت 1392
بازدید : 788
نویسنده : fariba

 

ما که هرجایی دهَنمـــون سرویس میشه میگن امتحان الهیــه !!

اگه اینجوری باشه که من دیگه دکترای الاهیات گرفتم...



دقت کردین همیشه خنده دار ترین موضوعات زمانی به مغزت میرسه که وسط مراسم ختم هستی؟



همیشه فکر میکنم یه چیزی تو یخچال هست و من ازش بی خبرم!!!
ولی هرچی میگردم پیداش نمی کنم....
شماچطور؟



قدیما مراسم خواستگاری برای این بود خونواده ها دختر پسر رو بهم نشون بدن
الان برای اینه که دختر و پسر خونواده هاشونو بهم نشون بدن!!



مادر شوهر ها میگن : عروس مثل لیمو شیرینه اولش شیرینه ،آخرش تلخه !
ولی لیمو شیرین تا زمانی شیر ینه که کارد به جیگرش نخورده باشه.



از96 ماهی شما 55 تا غرق شد چند تا ماهی دارید؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بله ؟؟ مشغول جمع و منها بودی؟
تقصیر این مدرسه ها است که عمر شما را به فنا داده اند
تا حالا کسی شنیده که ماهی غرق بشه؟
حتما الان دانشجو هم هستی!!!!!!!!



این آدمایی که سه صفحه بهشون اس ام اس میدی
بعد مثل معلولا فقط یه کلمه تایپ میکنن
OK

باید بگیری اون دکمه های کیبورد موبایلشونو با بیل داغون کنی
ازش فقط یه
o بمونه با یه k
تا حالشون جا بیاد!!!



یارو
A
: پراید خریدم
یارو
B : مدلش چنده؟؟
A: قرمزه
B : گرون خریدی!



یارو میره بهشت
رو دیوار مینویسه:
لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا سیب بخورد!!



یارو اومده کامنت گذاشته "استفاده از فیلتر شکن حرام است" شماها همه
دارین گناه میکنید...!
یکی نیست بگه، مرتیکه خودت با قند شکن اومدی تو فیس بوک؟



دقت کردین اگه اسمت میرزا پشمک الدین گل کلمیان هم باشه
وقتی میخوای ایمیل درست کنی

میگه قبلا با این اسم ساخته شده؟ 

يه مطلب فوق توپ:

قراره یه میدون به اسم من بزنن ...

با تشکر از همه عزیزانی که تو این مدت ما رو دور زدن

پراید16 میلیون؟!!!!!
به زودی شاهد تردد شتر و اسب در معابر و خیابانهای کشور خواهیم بود!
هم امنیتش بیشتره هم جنبه فان داره
الحمد الله برگشتیم به دوران صدر اسلام ، الله اکبر ...

 

 

با کسي که دوستش داري فيلم نبين ... آهنگ گوش نده ... به پياده روي نرو ... خاطره نساز ...

 

وقت نبودنش مي فهمي که چي ميگم.. 

 

یه فولدر عکس دارم از عکسایی که مامانم ازم انداخته

تو که داری یواشکی یه کاریو میکنی،وقتی داری به چپ و راست نگاه میندازی یه نگاهم به بالا سرت بنداز.....همین دیگه عرضی نیست. 

 

اینکه حالت خراب باشه و نتونی خوبش کنی خیلی بده ولی بدتر از اون اینه که حال رفیقت خراب باشه و نتونی کاری براش بکنی

کیا مث من درس دارن ولی فیسبوک یقشونو گرفته نمیزاره برن دنبال کار و زندگیشون؟!  

نشد یه بار این خانواده بپرسن صبحونه میخوری

ما هم با ناز بگیم بیارین تو رختخوابم لطفاً

یعنی گفتیم ها

منتهی جوابش در خور مقام ما نبود نادیده گرفتیم !

 

انقد که این ایرانسل لامصب به من مسیج میده، مخاطب خاصم مسیج نمیده

 

به دوستم گفتم گ.و.ه نخور ، خیلی شاکی شد …
رفتم بغلش کردم گفتم “بخدا واسه سلامتیت میگم !!! و گرنه بخور !!

 

اونـــی کـــه بـــا اینکــه میـــدونــه نــاراحـــت میشـــی راستـشـــو میـگــه
سگش شرف داره به اونی که مثل سگ دروغ میگه....

 

ما ایرانی ها دروغ گفتن رو از اول صبح با گفتن جمله "پاشو لنگ ظهره"  شروع می کنیم !!

 

خییییلی دردناکه اینهمه زحمت میکشی هفته رو تموم میکنی دوباره یکی دیگه شروع میشه!!

 

 

 

مخاطب جان یاد بگیر نصف توئه

والا!!

 

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ حرف ﻗﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻦ،ﺩﺭﺳﺘﻪﺳﻤﺖ ﭼﭙﻪ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﺍﺳﺖ میگه!

 

 

سلامتی كسی كه به من دســـــت داد به بقیه پـــــــــــا......!! 

کلش حدود سی چل تا ویدیوی چند ثانیه ایه که توش دارم به مامانم میگم اون یکی دکمه رو بزن!!!

 


تاریخ : شنبه 24 فروردين 1392
بازدید : 801
نویسنده : fariba

سلام بچه ها چطورین؟خوبین؟شقایق جون و مینا جون وسجاد جون هم خوبن؟؟!!بقیه دوستای نتی چطورن؟!!

فوق العاده زیاد دلم براتون تنگ شده بود مخصوصا برای وبم!!بهتون گفته بودم که دیگه به وبلاگ سر نمی زنم اما دلم

طاقت نیاورد!!چیکار کنم دله دیگهههههههههههه!!

از حالا به بعد هروقت درس نداشتم به وب سر می زنم و پست جدید میذارم.راستی... مینا جون، اگر وب جدید

درست کردی و آدرس وبت همین بود که باهاش واسم نظر گذاشتی هر کاری میکنم نمی تونم واردش بشم.

دوستون دارم بچه هاااااااااااا !!!

 


تاریخ : چهار شنبه 14 فروردين 1392
بازدید : 748
نویسنده : fariba

سلام دوستای گلم خوبین؟چطورین؟

واسه یه مدت کوتاه دیگه به وبلاگ سر نمی زنم.اما خیلی کوتاه هم نه!!!یعنی میشه تا آخرای خرداد ماه....

دلم برای همتون تنگ میشه مخصوصا مینا جون وسجاد جون!واقعا دوستون دارم!اما چیکارکنم دیگه باید سفت

وسخت بچسبم به درسام!تورو خدا برام دعا کنین تو درسا وامتحانام موفق بشم.

دوستون دارم بچه ها تا روز آخر خرداد ماه که دوباره بیام به بلاگ و دوستای عزیزم سربزنم.

همتون رو به خدای بزرگ می سپارم. التماس دعا دارم!

بای بای


تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1392
بازدید : 759
نویسنده : fariba

تا حالا دقت کردین که:

هر وقت که می خواید برین مهمونی با همون حالت همیشگی که می رین هوا خیلی خوب و حتی یه نسیم هم نمی وزه، اما وقتی کلی وقت می ذارین و موهاتون رو درست می کنین، یهو هوا طوفانی میشه؟!

وقتی همه ی کتاب هاتون رو از بر حفظ کردین و نکته به نکته خوندین، سر کلاس معلم حتی نگاتون هم نمی کنه، کلی بالا و پایین می پرین که به سوالات جواب بدین معلمتون میگه ساکت! اما وقتی لای کتابتون رو هم باز نکردین و می رین ته کلاس اون گوشه می شینید، معلمتون صداتون می کنه که به درس جواب بدید؟!!!!!!!

معمولا وقتی تلفن های مهم به گوشیتون می زنن خاموشه یا سر کلاسین، اما در مواقع عادی که توی خونه تنها نشستید حتی مادرتون هم زنگ نمی زنه حالتون رو بپرسه؟!

هر وقت یه کفش نو می خرین و می رین مدرسه هزار نفر لگدش می کنن، اما وقتی همون کفش کهنتون رو می پوشین تمیز و سالم به خونه می رسه؟!!!!!!!!!!

برای اولین بار تو عمرتون می خواین بدون نگاه کردن به صفحه ی کامپیوتر یه متن طولانی رو تایپ کنین، شروع می کنین به تایپ کردن، بعد از نیم ساعت که تایپ کردنتون تموم میشه، ناگهان متوجه میشین که فونت کامپیوترتون انگلیسی بوده؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خداییش تا حالا دقت کردین که هر وقت می خواین فارسی بنویسین، فونت کامپیوترتون انگلیسیه، هر وقت می خواین انگلیسی بنویسین، فارسیه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 


تاریخ : پنج شنبه 1 فروردين 1392
بازدید : 725
نویسنده : fariba

 

زیباترین لذت های دنیا که باعث خر کیف شدن آدم میشه :

1. از خواب پاشی بعد ببینی 1 ساعت دیگه هم میتونی بخوابی !!!

2. وقتی دست تو جیبه لباسه قدیمیت میکنی و ببینی توش یه مقدار پوله ؟!!!

3. اونی که تو فکرشی همون لحظه بهت بزنگه !!!!

4. وقتی که فکر میکنی امرن تو امتحانت 10 هم نمیگیری ، اما 18 میشی

خداییش من که داخل اینطور وقت ها خیییییلی کیف میکنم خییییییلی عشق میکنم!!!واقعا روحیه م شاد میشه....شما چطور؟؟؟مثل من هستین؟؟!


تاریخ : پنج شنبه 1 فروردين 1392
بازدید : 1159
نویسنده : fariba

 

پسر در حال دویدن...


زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه ؟؟؟؟؟؟؟؟چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی ؟؟؟؟؟، پاشو ؟؟؟؟! (شپلخخخخخ "صدای پس گردنی")
یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ!
 


دختر در حال راه رفتن...


دوفففففففس
ک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)
رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای...
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟
یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین.


تاریخ : دو شنبه 28 اسفند 1391
بازدید : 1072
نویسنده : fariba

چو

 

چه خوشحالم که تو می خندی و دستات توی دستاشه
1درصد فکر نکن اینجا کسی غم توی چشماشه
اگه از قلبت تو دورم میدونم که چقدر سخته
تحمل میکنم درد رو میگم این قسمت بخته

همش درد و همش رنج و همش احساس بی خوابی
شده این زندگی کابوس پر از احساس بی تابی
چه حاصل شد از این عشقی که تو سهم کسی باشی
توی تنهایی میمیرم تو هم درد کسی باشی
به این فکر کن که با یادش چقدر این زندگی سردِ
تو هم این حس رو می فهمی گلم این زندگی دردِ


به فکر من نباش عشقم نمی خوام دیگه برگردی
آره اون با تو خوشبخته نمی خوام دیگه برگردی
نگیر دیگه سراغ این چشمایی رو که ترک کردی
برو فکر کن به رویاهات نمی خوام دیگه برگردی

چه خوشحالم که تو می خندی و دستات تو دستاشه
1درصد فکر نکن اینجا کسی غم توی چشماشه
اگه از قلبت تو دورم میدونم که چقدر سخته
تحمل میکنم درد رو میگم این قسمت بخته


تاریخ : شنبه 26 اسفند 1391
بازدید : 715
نویسنده : fariba

 

طنز, مطالب خنده دار

دقت کردین هر موقع دارین سشوار میکشین حتی اگه تو خونه تنهام باشین هی حس میکنین یکی صداتون میکنه؟ 

تا حالا دقت کرده بودین تام و جری تمام مدت لخت بودن، اما وقتی میرفتن لب ساحل شلوارک پاشون میکردن؟ 

تا حالا دقت کردین تو فیلمای ایرانی،همیشه وقتی طرف میفهمه بچه دار نمیشه همه بچه ها از ماشینای بقلی و جلویی و عقبی باهاش بای بای میکنن میخندن؟!

تا حالا دقت کردین تو مهمونی تا میای پشت سر یکی حرف بزنی موزیک قطع میشه و نصف حرفتو یهو همه میشنون…!!!! . . .

 


تاریخ : شنبه 26 اسفند 1391
بازدید : 1133
نویسنده : fariba

 

 کفش پسرادرشرایط مختلف!      کفش دخترا در شرایط مختلف!



:: موضوعات مرتبط: فقط محض خنده!! , ,
تاریخ : چهار شنبه 19 اسفند 1391
بازدید : 981
نویسنده : fariba

به سلامتی درخت!

نه به خاطرِ میوه ش، به خاطرِ سایه ش.

  

به سلامتی دیوار!

نه به خاطرِ بلندیش، واسه این‌که هیچ‌وقت پشتِ آدم روخالی نمی‌کنه.

 

به سلامتی دریا!

نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یک‌رنگیش.

به سلامتی سایه!

که هیچ‌وقت آدم رو تنها نمی‌ذاره.

به سلامتی پرچم ایران!

که سه‌رنگه، تخم‌مرغ! که دورنگ

ه، رفیق! که یه‌رنگه.

به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و

نمی‌دونن، دوسمون

دارن و نمی‌دونیم.

به سلامتی نهنگ!

که گنده‌لات دریاست.

به سلامتی زنجیر!

نه به خاطر این‌که درازه، به خاطر این‌که به هم پیوستس.


به سلامتی خیار!

نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «یار»ش.

به سلامتی شلغم!

نه به خاطر (شل)ش، به خاطر(غم)ش.

به سلامتی کرم خاکی!

نه به خاطر کرم‌بودنش،به خاطر خاکی‌بودنش

به سلامتی پل عابر پیاده!

که هم مردا از روش رد می‌شن هم نامردا !

به سلامتی برف!

که هم روش سفیده هم توش.

به سلامتی رودخونه!

که اون‌جا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.

به سلامتی گاو!

که نمی‌گه من، می‌گه ما.

به سلامتی دریا!

که ماهی گندیده‌هاشو دور نمی‌ریزه.

به سلامتی سنگ بزرگ دریا!که سنگای دیگه رو می‌گیره دورش.

به سلامتی بیل!

که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه.

به سلامتی دریا!

که قربونیاشو پس می‌آره.

به سلامتی تابلوی ورود ممنوع!

که یه ‌تنه یه اتوبان رو حریفه.

به سلامتی عقرب!

که به خواری تن نمی‌ده.

(عرض شودکه عقرب وقتی تو آتیش می‌ره و دورش همش آتیشه با نیشش خودش می‌کُشه که کسی ناله‌هاشو نشنوه)

به سلامتی سرنوشت!

که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.

به سلامتی سیم خاردار!

که پشت و رو نداره ....

 

 


تاریخ : چهار شنبه 23 اسفند 1391
بازدید : 752
نویسنده : fariba

معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو 

اشتباه کردیو طرف مقابل حق داشته,گاهی معذرت خواستن به این معناست که

رابطه بیشتر از غرورت برات اهمیت داره......

 


تاریخ : دو شنبه 7 اسفند 1391
بازدید : 1100
نویسنده : fariba

 زن و مرد از راهی می رفتند، ماموران آنها را دیدند وآنها را خواستند!
پرسیدند شما چه نسبتی با هم دارید؟
زن و مرد جواب دادند زن و شوهریم
ماموران مدرک خواستند،
زن و مرد گفتند نداریم !
ماموران گفتند چگونه باور کنیم که شما زن و شوهرید ؟!
زن و مرد گفتند ...
برای ثابت کردن این امرنشانه های فراوانی داریم ... !
اول اینکه آن افرادی که شما می گویید دست در دست هم می روند،
ما دستهایمان از هم جداست!
دوم، آنها هنگام راه رفتن و صحبت کردن به هم نگاه می کنند،
ما رویمان به طرف دیگریست!

 


تاریخ : شنبه 5 اسفند 1391
بازدید : 566
نویسنده : fariba

      


تاریخ : شنبه 5 اسفند 1391
بازدید : 781
نویسنده : fariba
 


مے خـندمـــ !

تَظاهُـــــر بـِہ شـــادی میـ ـ ـکنم !
حرفـــ میزَنمـــــ مثلـــ هَـمـہ ...
اما ...
خیلیـ وَقت استـــــ مرده امـــ !
خیلیـ وَقت استـ دلَم می خواهَد
روزه سکوتـــــ بِگیـرم !
دلم مے خواهد ببـــــــارم ...
وَ کسیـــ نپُرسد چرا ... !
تو چه مے فهمے...
این روزها ادایـــــ زِنده ها را دَر میـــــــآورم...


:: برچسب‌ها: می خندم , روزه سکوت , مرده ام , توچه می فهمی ,
تاریخ : شنبه 5 اسفند 1391
بازدید : 1507
نویسنده : fariba

وقتی باهاش قهری پیامک میاد
همه تن و بدنت میلرزه چون فکر میکنی اوونه
بعد که میبینی اون نیست 
خیلی داغون میشی
ولی غرور لعنت و حرفایی که ازش شنیدی روز آخر
اجازه نمیده بهش زنگ بزنی
منتظری اون اول بیاد سمتت
اونم نمیاد
توام نمیری
یه رابطه توو اوجش به همین راحتی تموم میشه.....!



:: برچسب‌ها: پیامک , منتظری , باهاش قهری ,
تاریخ : شنبه 5 اسفند 1391
بازدید : 685
نویسنده : fariba

چــِشم هـایـم را می بندم
زمــان را متوقف می کنم
فاصله ها را از بیــن می برم
...

و تــو را در آغــوش می گیرم
عزیزم ... دِلــم برای در آغـــوش گــِرِفتـنت تـنگ است!

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



:: برچسب‌ها: در آغوش گرفتنت , ,
تاریخ : چهار شنبه 20 اسفند 1391
بازدید : 791
نویسنده : fariba
 

دختر: قول میدی که هیچ وقت دختری رو بیشتر از من دوست نداشته باشی
پسر: من دوست دارم اما نمی تونم همچین قولی بهت بدم
دختر : یعنی یکی رو بعد از من دوست خواهی داشت؟
پسر(با خنده): دختری که من بعد از تو دوست خواهم داشت، تو رو مامان صدا می زنه
به سلامتی همچین پسرایی که مرامشون تکه.

تاریخ : دو شنبه 30 بهمن 1391
بازدید : 723
نویسنده : fariba

با کدوم تصویر موافقین؟؟؟ تصویر1یاتصویر2؟!؟؟!؟!؟!؟!

 



:: برچسب‌ها: تصویر , ,
تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1391
بازدید : 1731
نویسنده : fariba

  گاهی وقتا دلمون میخواد بگیم:

 

  من رفتم..باهات قهرم..دیگه تموم...دیگه دوستت ندارم......

   بعد چقد دلمون میخواد که بشنویم:

   کجا خوشگلم؟؟مگه دست خودته؟؟

  مگه نمیدونی بدون تو نمیتونم زندگی کنم؟

   دیگه حرفشو نزن....رفتن به این راحتی نیست...

  اما نمیدونم چه حکمتیس که همیشه اینجور وقتها میشنویم:          

                برووو  به  جهنمــــــ...

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: دوستت ندارم , برو به جهنم , کجاخوشگلم ,
تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1391
بازدید : 720
نویسنده : fariba

پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم

سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو 

به وضوح حس می کردیم.... 

می دونستیم بچه دار نمی شیم…ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی  

ماست…اولاش نمی خواستیم بدونیم…با خودمون می گفتیم…عشقمون واسه از 

یه زندگی رویایی کافیه…بچه می خوایم چی کار؟…در واقع خودمونو گول می زدیم.  

هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بودیم. 

تا اینکه یه روز 

علی نشست رو به رومو 

گفت: اگه مشکل از من باشه …تو چی کار می کنی؟…فکر نکردم تا شک کنه

دوسش ندارم…خیلی سریع بهش گفتم…من حاضرم به خاطر که 

تو رو همه چی خط سیاه بکشم…علی که انگار خیالش راحت شده بود یه

نفس راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد... 

گفتم:تو چی؟گفت:من؟

برای ادامه داستان به ادامه مطلب مراجعه کنید.

 



:: برچسب‌ها: پسرموردعلاقه ام , عاشق , دوست داشتیم , آزمایش , ازدواج ,
تاریخ : جمعه 20 بهمن 1391
بازدید : 683
نویسنده : fariba

 

یادمان باشد..

اگر شاخه گلی را چیدیم،وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم.

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست،گر شکستیم به غفلت من و مایی نکنیم.

یادمان باشد..

سر سجاده عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم.

یادمان باشد..

اگر خاطرمان تنها بود طلب عشق زهر بی سر و پایی نکنیم.


تاریخ : پنج شنبه 19 بهمن 1391
بازدید : 715
نویسنده : fariba

من تو را دوست دارم، تو دیگری را و دیگری دیگری را، این گونه است که ما همه تنهاییم...!


تاریخ : سه شنبه 17 بهمن 1391
بازدید : 788
نویسنده : fariba

 

من غرورم را مدیون بارانم

باران را سپاس که اشکـهایم را پـنهان کرد

باران را سپاس که آبرویم را خرید تا نفهمند آدم ها

که من از تنهایی نیست که قدم می زنم

من زیر باران رفتم تا که آسوده خاطر ببارم

بی آنکه بترسم از نگاه کسی....


تاریخ : سه شنبه 17 بهمن 1391
بازدید : 1135
نویسنده : fariba

روزگار لعنتی ...

هرسازی که زدی رقصیدم ، بی انصاف یک بار هم

تو به ساز من برقص

ببین دلم چه شوری میزند....


تاریخ : جمعه 13 بهمن 1391
بازدید : 1160
نویسنده : fariba

مصاحبه ، عکس های حسین تهی، مشخصات حسین، توضیحات، و از همه مهم

 ترقابل توجه برای دخترای عشق تهی! به ادامه مطلب رجوع کنین ....



:: برچسب‌ها: حسین تهی , داف , مصاحبه باحسین تهی , مشخصات ,
تاریخ : چهار شنبه 11 بهمن 1391
بازدید : 824
نویسنده : fariba

شاید آن روز که سهراب نوشت: تا شقایق هست زندگی باید کرد خبری از دل پردرد گل یاس

نداشت بایداینطور نگارش می کرد: هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی

اجبار است....


تاریخ : چهار شنبه 11 بهمن 1391
بازدید : 811
نویسنده : fariba

 

 

 

خواستم چشمهایش را

 

 

ازپشت سر بگیرم... اما... دیدم تحمل

 

 

اسمهایی

 

 

راکه میگوید

نـــــــــــــــــدارم...

 


تاریخ : شنبه 7 بهمن 1391
بازدید : 987
نویسنده : fariba

بهم گفت یه آرزودارم برایم دعا کن.

چه شب ها که اشک ریختم وبرای آرزویش دعا کردم.

اما حیف نمیدانستم آرزویش دوری از من بود...

 


تاریخ : جمعه 6 بهمن 1391
بازدید : 968
نویسنده : fariba

 

دفتر عشـــق كه بسته شـد 
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــ دم 
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــدون 
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــدم 
اونیكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــود 
بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــد 
برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــت 
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــد 

تــــموم وســـعت دلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــو 
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــد زدم 
غــرور لعنتی میگفـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــت 
بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــدم 
از تــــو گــــله نمیكنــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــم 
از دســـت قــــلبم شاكیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــم 
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــودم 
چــــــــراغ ره تـاریكـــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــیم 
دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــن 
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــه 
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــ ــــــــو 
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــشه 
دسـت و دلت نلـــــــــــــــــــــــ ـرزه 
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو 
ازاون كه عاشقـــت بود 
بشنواین التماسرو 

...............


تاریخ : جمعه 6 بهمن 1391
بازدید : 890
نویسنده : fariba

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. 

  زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.

  زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.

  مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.

  زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.

  مرد جوان: منو محکم بگیر.

  زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.

  مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم

  راحت برونم،اذیتم میکنه. 

  روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در

  این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری

  درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند

  با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان

  او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این

  است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد...



:: برچسب‌ها: دوستت دارم , کلاه کاسکت , زنده ماند , درگذشت , برای آخرین بار , سواربرموتور ,
تاریخ : چهار شنبه 27 دی 1391
بازدید : 868
نویسنده : fariba

 

به سلامتی دریا که همه با لبش خاطره دارن!

به سلامتی پنگوئن که یه ذره قد داره ولی بازم لوتی راه می ره!!

به سلامتی مگس که یادمون داد زیاد دور کسی بگردی آخرش می زنه تو سرت!!

به سلامتی آدامس که یادمون داد شیرینی زندگی همیشه پایدار نیست!

وبه سلامتی..................


تاریخ : چهار شنبه 27 دی 1391
بازدید : 993
نویسنده : fariba

باز باران با ترانه، می خورد بر بام خانه ....... خانه ام کو؟؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟؟

روز های کودکی کو؟ .... فصل خوب سادگی کو؟؟ یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟

پس چه شد دیگرکجا رفت خاطرات خوب و رنگین؟

در پس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست؟

کودک خوشحال دیروز غرق در غم های امروز.... یاد باران رفته از یاد..... آرزوها، رفته بر باد.....


تاریخ : سه شنبه 26 دی 1391
بازدید : 984
نویسنده : fariba

  سلام دوستای گلم!خوبین؟! تا حالا فکر کردین آیا حس ششم قوی ای دارین یانه؟ من در این جا واسه شما دوستای گلم 1 تست عالی و قابل اطمینان که توسط روان شناسان با تجربه طراحی شده برای سنجیدن میزان قوی یا ضعیف بودن حس ششم شما آماده کردم. شما در این جا می تونین بفهمین که حس ششمتون خوب کار می کنه یا نه! برای تست دادن به ادامه مطلب رجوع کنین.


تاریخ : سه شنبه 26 دی 1391
بازدید : 831
نویسنده : fariba

در ابتدای خلقت موجودات طوطی و کلاغ، زشت و زیبا آفریده شد، طوطی شکایت کرد و گفت:من چرا زشتم؟ خداوند طوطی را زیبا کرد اما کلاغ گفت: هرچه از دوست رسید نیکوست وحال تو بنگر که طوطی همیشه در بند و قفس است اما کلاغ آزاد و رها ....



:: برچسب‌ها: کلاغ , طوطی , زشت , زیبا ,
تاریخ : دو شنبه 25 دی 1391
بازدید : 960
نویسنده : fariba

توجه!توجه!

آقایون محترم لطفا جنبه داشته باشین....!

مثل مخلوط کن هستند، درهرخانه یکی از آن هاهست ولی کاربری شان خیلی کم است!!

مثل سیمان هستند، وقتی جایی پهن می شوند باید با کلنگ آن ها را ازجاکند!....

مثل طالع بینی مجلات هستند، همیشه به شما می گویند چه کاربکنید و معمولا اشتباه می گویند!!

مثل باران بهاری هستند، هیچ وقت نمی دانید کی می آیند؟!چقدر می مانند و کی مرون


تاریخ : دو شنبه 25 دی 1391
بازدید : 841
نویسنده : fariba

توجه!توجه!

خانم های محترم لطفا جنبه داشته باشید....!!

مثل رادیو هستند هرچه بخواهند می گویند ولی هرچه بگویی نمی شنوند!

مثل کنتر برق هستند، هر چندسال یک بار سن آن ها صفر می شود!...

مثل فلزیاب هستند، هروقت از نزدیکی طلافروشی رد می شوند عکس العمل نشان می دهند!

مثل چسب دو قلو هستند اگر دستشان با گوشی مخلوط شد دیگر باید سیم را برید! 


تاریخ : دو شنبه 25 دی 1391
بازدید : 950
نویسنده : fariba

چند را ه حل کاربردی برای.....


تاریخ : دو شنبه 25 دی 1391
بازدید : 959
نویسنده : fariba

 

1_چرا میگن طرف مثل بچه خوابش برده در حالی که بچه ها هر دو ساعت یه بار بیدار میشن و گریه می کنن؟!

2_چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق سم از سرنگ استریل استفاده میکنن؟!

3_آیا میشه زیر آب هم گریه کرد؟!؟

4_اگر روغن ذرت از ذرت درست میشه روغن آفتاب گردان از آفتاب گردان،پس روغن بچه از چی تهیه میشه؟!؟


تاریخ : دو شنبه 25 دی 1391
بازدید : 1042
نویسنده : fariba

سلام دوستای گلم! این بار می خوام مطلبی رو براتون بگم و1 سوال بپرسم تا ببینم نظرشماچیه. توروخدااااا نظراتتون رو درباره این مطلب وسوالی که در آخر این مطلب مطرح شده بگین ازتون خواهش میکنم.

در داستان های علمی تخیلی به ماجراهای شگفت آور سفر به گذشته های دور و نزدیک به قرن ها و هزارها و حتی میلیون ها سال پیش فراوان برمی خوریم. قهرمان این داستان ها با ماشین های عجیب و غریب که در حقیقت مخلوق ذهن خیال پرور نویسندگان این گونه داستان هاست، مثلا به عصر حجر سفر می کند و همراه انسان های اولیه غارنشین به شکار ماموت ها می پردازند یا صد میلیون سال به عقب برمی گردند و شاهد ماجراهای پرجنب و جوش زندگی دایناسورهای غول پیکر که در آن دوران فرمان روای بی چون و چرای کره ی زمین بودند، می شوند.

البته قلمرو تخیل بی حدو مرز است و پرسه زدن در آن هم بی درد سر به نظر می رسد،اما باتوجه به اینکه بسیاری از اختراعات کنونی خواب و خیال پنداشته می شدند و اینک به صورت واقعیت درآمده ان،این پرسش می تواند مطرح شودکه آیا اندیشه بلند پروازانه سفر به گذشته هم روزی تحقق خواهد یافت؟پاسخ گویی به این سوال که تا چندسال پیش در هاله ای از ابهام و حتی طنز و مزاح پیچیده شده بود، اکنون در پرتو تازه ترین یافته های علمی به صورت جدی در بحث و بررسی دانشمندان است و حتی بعضی فیزیک دانان از امکان تحقق سفر در کانال زمان سخن می گویند....

 



:: برچسب‌ها: نظریه نسبیت , انیشتین , تونل زمان , سفربه گذشته , سرعت نور , زمان , تخیل , ,
تاریخ : دو شنبه 25 دی 1391
بازدید : 994
نویسنده : fariba

 

درد دل هایت را به هیچ کس نگو یاد می گیرند که چگونه دلت را به درد آورند ....


هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند تو را نگران کند اگر او را که مراقب توست، باور کنی!


روی هر پله که باشی خدا از تو 1 پله بالاتره نه به خاطر اینکه خداست به خاطر اینکه دستتو بگیره ...!


شاید میان این همه نامردی باید شیطان را بستاییم که دروغ نگفت، جهنم را به جان خرید اما تظاهر به دست داشتن آدم نکرد!

 



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : دو شنبه 25 دی 1391
بازدید : 1052
نویسنده : fariba

من دیگر هیچ زمینی را به امید مترسک زیر کشت نخواهم برد چون که با چشم های خودم دیدم که کلاغ ها زیر چتر مترسک باران را به تمسخر گرفته بودند....



:: موضوعات مرتبط: , , ,
تاریخ : دو شنبه 25 دی 1391
بازدید : 900
نویسنده : fariba

می گویند زمان می گذرد اما افسوس که چنین نیست این ماییم که می گذریم و زمان است که باقی می ماند ...

سلام دوستای گلم!تا حالا به این فکر کردین که چطوری عمر ما بیهوده می گذره و ماچقدر بی توجه به لحظه ها،ثانیه ها وحتی ساعت هاهستیم؟! بذارین حکایتی از بانک زمان رو واستون بگم تا یه کم به ثانیه ها و وقتمون بیشتر توجه کنیم!

تصور کنیدحساب بانکی دارید که هرروز صبح 86400 تومان به حساب شما واریز می گردد و شما فقط تا آخر شب فرصت دارید تا همه پول ها راخرج کنید چون آخر وقت حساب شما خود به خود خالی می شود.



:: برچسب‌ها: فردا , امروز , زمان , ارزش وقت , زندگی , ثانیه ها , لحظه ها , عمرما ,
تاریخ : دو شنبه 24 دی 1391
بازدید : 933
نویسنده : fariba

 

در حضور خارها هم می شود یک یاس بود!

در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود!

می شود حتی برای دیدن پروانه ها

شیشه های مات یک مترو که را الماس بود!

دست در دست پرنده بال در بال نسیم

ساقه های این بیشه ها را داس بود!

کاش می شد حرفی از کاش می شد هم نبود

هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود....



:: برچسب‌ها: هیاهوی مترسک ها , بیشه ها , یاس , احساس ,
تاریخ : یک شنبه 24 دی 1391
بازدید : 993
نویسنده : fariba

قـاصــدکــــــ

قاصدک آمده بود و چه سرگردان بود.

گفتم او را چه خبر آوردی ؟ هیچ نگفت!

گفتم آیا خبر از کوه نگارم داری؟ هیچ نگفت!

گفتمش خبر عهد و وفا ....؟ آه چه شد؟ چه شد ای قاصدک بی خبرم؟!

لب گشود و گفت این بار آمدم تا خبری را ببرم! گفته آن یار که نزد تو بیایم و بپرسم از تو... زندگی چیست؟عشق کجاست؟

و چقدر این عشق به حقیقت نزدیک است؟

گفتمش پس بگو آن چه من می گویم و ببر آن را نزد او بی کم و کاست:

زندگی را هرکس به طریقی بیند یکی از دل ... یکی از عقل ... یکی از احساس ... دیگری با شعر آن یکی با پرواز!

گفته اند:زندگی حسی است از غربت مرغان مهاجر ... و چه زیبا گفتند!تو به آن یار بگوزندگی.....



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: قاصدک , زندگی , عشق , معشوق , یار ,
تاریخ : یک شنبه 24 دی 1391
بازدید : 725
نویسنده : fariba

آرزو دارم بیاید.....

فردا را چگونه می توان دید؟فردایی که امروزش همه در غوغاست فردایی که امروزش را از عمق افکار خسته مردم می بینم .

کجاست یک دل آرام کجاست آرزوهای آرزو نشده؟ کجاست امیدی که باز سوی امیدوارش بازگردد؟

نمی دانم دلم را دست کدامین فکر بسپارم نمی دانم اشکم را برای که بریزم نمی دانم سوز عشق را از که باید بیاموزم .....

کاش می شد در بن بست سکوت خانه ای ازفکر نساخت کاش می شد عشق را در خاکستر یادها نگاه داشت کاش می شد اشک را درجویبار احساس نریخت ...



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: آقا(عج) , عشق , فردا , سوزعشق , باران ظهور ,

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

خوش اومدی...فقط لطفا نظر یادت نره!!! به همه پست هام سر بزن!دوس داشتی لینک شی سیستم تبادل لینک پایین هست...خوش بگذره!!!رفتی دوباره سربزن...

به نظرت وبم چطوره؟


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آبــی بـه رنــگ آســـمـان و آدرس sokooteeshgh.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 49
بازدید ماه : 165
بازدید کل : 178268
تعداد مطالب : 51
تعداد نظرات : 63
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


RSS

Powered By
loxblog.Com